دسته
http://konarak-velayat.blogfa.com/
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 13410
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

به نظر من «بهترين پوشش براي خارج از منزل،چادر،ميباشد» البته شرعا پوشيدن انواع ديگر پوشش در صورتي كه بدن را كامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشكالي ندارد.اما به طور كلي چادر ترجيح دارد.

گرچه معمولا خسته از كار روزانه مي باشند اما سعي دارند تا جو خانه را از مشكلات محيط كارشان به دور  نگهدارند. سالهاست كه ما اشياي تجملاتي را به خانه مان راه نداده ايم.زيبايي خوب است اما نبايد  خودمان را درگيرزندگي تجملاتي بكنيم.ما در خانه مان دكوراسيون به معناي متداول آن،فرشها و پرده هاي  قيمتي،مبلمان و غيره نداريم.

لطفا كمي در مورد زندگيتان، طي دوران قيام اسلامي عليه شاه صحبت بفرماييد:

آن زمان دوران مشقت باري بود و امتحان الهي بود و من خودم را براي تمام مشكلات ممكن آماده كرده  بودم و هرگز درباره هيچ چيز لب به شكوه نگشودم. يادم مي آيد كه طي اولين ماههاي بعد از  ازدواجمان،يك روز همسرم از من پرسيد:اگر من دستگير شوم تو چه احساسي خواهي داشت؟اين سوال غير منتظره اي بود و من ابتدا خيلي ناراحت و آزرده خاطر شدم،اما ايشان آنقدر درباره درگيري،خطرات و  مشكلاتش و وظيفه همه افراد در اين رابطه صحبت فرمودند كه كاملا مرا قانع كردند.

ايشان اين مطلب را درست همان روزي كه امام خميني(ره) دوباره بازداشت شدند و ايشان را از قم به  تهران آورده و سپس به تركيه تبعيد كردند،مطرح نمود.درآن روز آقاي خامنه اي و ديگران در مشهد براي  نشان دادن مخالفتشان با اين امر آماده شده بودند و در همين زمان بود كه از من دربرخورد با مساله  دستگيريشان سوال كردند.از همان روز من خودم را از لحاظ فكري آماده رويارويي با خطراتي كه در راه  مبارزات همسرم پيش خواهد آمد،نمودم.بنابراين،هر وقت ايشان زنداني يا تبعيد ميشدند يا هنگامي كه  مجبور بودند پنهاني و مخفي فعاليت نمايند،تمامي مشكلات را با راحتي تحمل ميكردم.بعد ها كه ما فرزندان  بيشتري داشتيم و زندگي گاهي اوقات مشكل تر مي شد كه البته خداوند هميشه ما را ياري مي نمود و هرگز نا اميد نشدم.

شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان ياري نموديد؟

فكر مي كنم بزرگترين نقش من حفظ جو آرامش خانه بود.طوري كه ايشان بتوانند با خيال راحت به كارشان  ادامه دهند.من سعي داشتم تا ايشان را از نگراني در مورد خو و فرزندانم دور نگهدارم.گاهي اوقات كه براي  ملاقات ايشان به زندان مي رفتم از مشكلاتي كه داشتيم چيزي به ايشان نمي گفتم و در پاسخ به  سوالاتشان درباره وضعيت خودم و فرزندان صرفا خبرهاي خوب مي دادم.براي مثال،طي ملاقاتهايي كه با  ايشان در زندان داشتم يا در نامه هايي كه در دوران تبعيد براي ايشان مي نوشتم هرگز چيزي در مورد  بيماري فرزندان نمي گفتم و نمي نوشتم.

البته من نيز در زمينه هاي مختلف نظير پخش اعلاميه ها،حمل پيام ها،اختفاي اسناد و نظير آن فعاليت داشتم.ولي فكر ميكنم اصلا قابل ذكر نيستند.در آخرين ماههاي مبارزه در رابطه با پيام هاي تلفني امام  خميني(ره) از پاريس كار ميكرد من آنها را براي تكثير و توزيع به مراكزي در مشهد و ديگر شهر ها ارسال  مي نمودم و اخبار را از مشهد و ديگر شهرهاي خراسان جمع آوري نموده و به پاريس مخابره مي كردم.اما  فكر مي كنم مهمترين كار زنان مبارز و آزاده آن زمان ،پشتيباني معنوي،همدردي و راز داري و تحمل مشقات  بود.

آيا همسرتان در خانه به شما كمك ميكنند؟

در حال حاظر نه ايشان چنين فرصتي دارند و نه از ايشان چنين انتظاري داريم.اما يك خصيصه بسيار  پسنديده اي كه ايشان دارند و مي تواند نمونه و سر مشقي براي ديگران باشد اين است كه زماني كه ا يشان در منزل هستند، اگرچه معمولا خسته از كار روزانه مي باشند اما سعي دارند تا جو خانه را از  مشكلات محيط كارشان به دور نگهدارند.

همسر شما چه انتظاري از شما دارند؟

ايشان بيش از هر چيزي ديگري انتظار دارند كه محيط خانوادگي آرام و شاد و سالم باشد. لطفا نظراتتان را در مورد حجاب اسلامي براي خوانندگان ما بفرماييد: به نظر من ((بهترين پوشش براي خارج از منزل،چادر،ميباشد)). البته شرعا پوشيدن انواع ديگر پوشش در  صورتي كه بدن را كامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشكالي ندارد.اما به طور كلي چادر ترجيح دارد.براي  درون خانه كاملا متفاوت است.البته پوشش در هر شرايطي بايد مطابق عفت اسلامي باشد.

سيره زندگاني شما چگونه است؟

سالهاست كه ما اشياي تجملاتي را به خانه مان راه نداده ايم.زيبايي خوب است اما نبايد خودمان را  درگيرزندگي تجملاتي بكنيم.ما در خانه مان دكوراسيون به معناي متداول آن،فرشها و پرده هاي  قيمتي،مبلمان و غيره نداريم. سالها پيش خودمان را از اين چيزها رها كرده ايم،والدين آقاي خامنه اي در اين  رابطه سر مشق ما بوده اند و مادر ايشان چنين تجملاتي را مورد انتقاد قرار ميدادند و من نيز همين عقيده را دارم. هميشه به فرزندانمان توصيه ميكنم كه آنها هم بايد در رفتار شخصي شان اين گونه

باشند.زيرا  اشياي لوكس غير ضروري ميباشد.

برگرفته از مجله محجوبه كه نشريه اي خانوادگي، فرهنگي و اجتماعي ويژه بانوان به زبان انگليسي براي
خارج از كشور مي باشد. اين مصاحبه درسال 1372 چاپ شده است و همچنين لازم به ذكر است كه مصاحبه ي مذكور در ماهنامه خبري و فرهنگي ره آورد دانشگاه هم در سال 1372 منتشر گرديده است

دسته ها :

برادرانعزيز اگر مي‌گوييد منتظر امام زمانيد پس چرا قلبش را به درد مي‌آوريد؟ منتظر واقعي كه دروغ نمي‌گويد، منتظر واقعي كه تهمت نمي‌زند، منتظر واقعي كه غيبت نمي‌كند، منتظر واقعي همواره در صدد تزكيه نفس و اصلاح درون است منتظر حقيقي همواره آماده است كه حضرت مهدي عليه‌السلام ظهور كند تا به ياري‌اش بشتابد. منتظر واقعي هشيار و آگاه از مسائل روز است و كوچكترين انحراف در اين راه را تذكر مي‏دهد و در صورت لزوم براي حفظ دين شهيد مي‏شود. 

(قسمتي از وصيت نامه شهيد حميد رضا قناعت پيشه)

دسته ها :

پروردگارا؛

از تو در خواست مي كنم از هر چيز كه نيرو و تدبير من از آن ناتوان مانده و شوقم به آن نرسيده و به ذهنم خطور نكرده و از دسترس آرزويم دور مانده و بر زبانم جاري نشده بر من ببخشاي و از يقيني كه به بندگان خاصت عطا فرموده اي به من نيز عـطا فـرمـا .

اي مهربان ترين مهربانان
دسته ها :
دسته ها :
دسته ها :
پزشك وجراح مشهور (د. ايشان) روزي براي شركت دريك كنفرانس علمي كه جهت بزرگداشتوتكريم او بخاطر دستاوردهاي پزشكي اش برگزار ميشد، باعجله به فرودگاه رفت..
 بعدازپرواز ناگهان اعلان كردندكه بخاطر اوضاع نامساعدهوا ورعدوبرق وصاعقه، كه باعث ازكارافتادن يكي ازموتورهاي هواپيماشده ، مجبوريمفروداضطراري درنزديكترين فرودگاه را داشته باشيم..
دكتربلافاصله به دفتراستعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنهاگفت:
 من يك پزشك متخصص جهاني هستم وهردقيقه براي من برابر باجان خيلي انسانها هاست
 وشماميخواهيدمن 16ساعت دراين فرودگاه منتظرهواپيمابمانم؟
​​

 يكي ازكاركنان گفت جناب دكتر، اگرخيلي عجله داريدميتونيديك ماشين دربست
 بگيريدتامقصدشماسه ساعت بيشترنمانده است..
 دكترايشان باكمي درنگ پذيرفت وماشيني راكرايه كردوبراه افتادكه ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شدوبارندگي شديدي شروع شد بطوريكه ادامه دادن برايش مقدورنبود ساعتي رفت تااينكه احساس كرد ديگه راه راگم كرده خسته وكوفته  ودرمانده وبانااميدي براهش ادامه داد كه ناگهان كلبه اي كوچك توجه اورابه خود جلب كرد..
 كنار اون كلبه توقف كرد ودر را زد، صداي پيرزني راشنيد .
-بفرما داخل هركه هستي..دربازاست...
 دكتر داخل شد وازپيرزن كه زمين گير بود خواست كه اجازه دهدازتلفنش استفاده كند،..
 پيرزنخنده اي كرد وگفت:.كدام تلفن فرزندم؟ اينجا نه برقي هست ونه تلفني...ولي بفرما واستراحت كن وبراي خودت استكاني چاي بريز تا خستگى بدركني وكمي غذاهمهست بخور تاجون بگيري..
 دكترازپيرزن تشكركرد ومشغول خوردن شد، درحاليكه پيرزن مشغول خواندن نماز ودعابود..كه ناگهان متوجه طفل كوچكي شدكهبي حركت بر روي تختي نزديك پيرزن خوابيده بود، كه هرازگاهي بين نمازهايش اورا تكان ميداد.

 پيرزن مدتي طولاني به نمازودعامشغول بود، كه دكتر روبه اوگفت:
... بخدا من شرمنده اين لطف وكرم واخلاق نيكوي توشدم ، اميدوارم كه دعاهايت مستجاب شود.
 پيرزن گفت: واما شما،..رهگذري هستيدكه خداوند به ماسفارش شمارا كرده است..
 ولي دعاهايم همه قبول شده است بجز يك دعا...
 دكترايشان گفت: چه دعايي؟.
 گفت: اين طفل معصومي كه جلوچشم شماست نوه من است كه نه پدر دارد ونه مادر، به يك
 بيماري مزمني دچارشده كه همه پزشكان اينجا ازعلاج آن عاجزهستند..
 بهمن گفته اندكه يك پزشك جراح بزرگي بنام دكتر *ايشان* هست كه اوقادر به علاجش هست ،..ولي اوخيلي ازمادورهست ودسترسي به او مشكل هست ومن هم نميتوانم اين بچه را پيش اوببرم..  ميترسم اين طفل بيچاره ومسكين خوار وگرفتارشود..پس ازالله خواسته ام كه كارم
 راآسان كند..!
 دكترايشان درحاليكه گريه ميكردگفت:
 بهوالله كه دعاي تو، هواپيماها راازكارانداخت وباعث زدن صاعقه ها شدوآسمان را به باريدن واداشت..تااينكه منِ دكتررابسوي تو بكشاندومن  هرگز باورنداشتم كه الله عزوجل بايك دعايي اين چنين اسباب رابراي بندگان مومنش مهيا ميكند. .وبسوي آنها روانه ميكند.

 وقتي كه دستها ازهمه اسباب كوتاه ميشود، فقط پناه بردن به آفريدگار زمين وآسمان بجامي ماند
دسته ها :
X